به نام خداامروزم هم گذشت. خيلي خسته ام. به اندازه ی آسمانها خسته و تنهام دندونپزشکی بود از 2 تا 6:30. خيلي بهم فشار روحی اومده و اریت شدم. از اونجا تا خونه گریه کردم. هیچکس ادمو درک نمیکنه. خونه پدرم خيلي ارامشم هنگام مواجه با مشکلات و سختی ها بیشتر بود. چون شوهرم از یه فرهنگ و خانواده دیگه هست و تو سختی ها فقط داد میزنه و ناامیدی میکنه. تو خانواده پدریم همه سختی های زندگی رو با آرامش و مهربوني و لبخند پشت سر میگذاشتیم اما شوهرم برای همه ی سختی ها و
درباره این سایت